جهان غرب چگونه می تواند از اصلاحات در جهان اسلام حمایت کند؟
ارسالي فهيم آرش ارسالي فهيم آرش


نوشته چریل بناردهمسرزلمي خليل زاد سفيرآمريکا درکابل

امروزه تفسیرهای مختلف از اسلام برای کسب تسلط معنوی و سیاسی در حال رقابت با یکدیگرند. نتیجه نهایی این رقابت پیامدهای بزرگی برای جهان غرب خواهد داشت. رهبران غرب می توانند از طریق درک کشمکش ایدئولوژیک مستمر در جهان اسلام و تمایز قائل شدن بین جریان های فکری رقیب, شریک های مناسب مسلمان را شناسایی کنند. بدین ترتیب فرصت مبارزه با افراطی گری و خشونت طلبی و نیز حمایت از مردم سالاری و توسعه فراهم می آید. لزوم حمایت از نسخه معتدل و مردم سالارانه اسلام ظرف چند دهه گذشته روشن شده بود اما پس از حادثه 11 سپتامبر اهمیت چنین حمایتی بیش از پیش شده است. افراد زیادی بر این باورند که چنین رویکردی سازنده خواهد بود. دین اسلام الهام بخش ایدئولوژی ها و اقدامات سیاسی گوناگونی است که البته برخی از آنها برای پایداری جهانی مضر هستند. بنابراین حمایت و پشتیبانی از آندسته جریان های فکری اسلامی که خواستار اعتدال, مردم سالاری, صلح و آرامش و نظم اجتماعی توام با تسامح و تساهل هستند, عقلانی خواهد بود. تبدیل و تحول یکی از ادیان بزرگ جهان, یعنی اسلام, کار ساده ای نیست. اگر \"ساختن یک ملت\" کاری دشوار و خطیر باشد باید گفت که \"ساختن یک دین\" به مراتب خطرناک تر و پیچیده تراست. اسلام یک هویت دینی همگن یا سیستم خود اتکا و مستقل نیست. بسیاری موضوعات و مسائل بیرونی با دین اسلام آمیخته شده اند. در واقع بسیاری از فعالان سیاسی در جهان اسلام در تلاشند که برای پیشبرد و تحقق اهدافشان بحث ها و استدلال های خود را \" اسلامی سازی\" کنند.
بحران کنونی در جهان اسلام دو مولفه عمده دارد که عبارتند از: ناتوانی برای بالندگی و رشد برحسب تعاریف و شرایط خود و همچنین نبود پیوند و ارتباط با جریان غالب جهانی. یک دوره طولانی عقب ماندگی و محروم شدن نسبی از قدرت در سطح جهان از ویژگی های چشمگیر جهان اسلام است. بسیاری از راه حل های درونی مانند ملی گرایی, پان عربیسم, سوسیالیسم عربی و انقلاب اسلامی منجر به دلسردی و نارضایتی شده اند. در ضمن جهان اسلام نه تنها از فرهنگ معاصر جهانی عقب افتاده است بلکه هر روز در اقتصاد جهانی شده بیشتربه حاشیه رانده شده و بدین ترتیب موقعیتی ناراحت کننده برای هر دو طرف ا یجاد می کند. در بین مسلمانان درباره راه برون رفت از بحران کنونی, ریشه ها و علل آن و اینکه جوامع آنها در آینده باید چگونه باشند, اتفاق نظر وجود ندارد. در نظر دنیای غرب سوال این است که از کدام ایدئولوژی(ها) باید حمایت کند, از چه روش هایی استفاده کند و نهایتا چه اهداف روشن و واقع بینانه ای را باید پیگیری کند. طیف ایدئولوژیک امروزه در جهان اسلام اساسا چهار جایگاه ایدئولوژیک وجود دارند که عبارتند از: بنیاد گرایی, سنت گرایی, تجدد گرایی و عرفی گرایی ( سکولاریسم). هر یک از این گروه ها دارای زیر گروه هایی هستند که گاهی اوقات تمایز بین گروه های اصلی را مبهم می سازند. رهبران دنیای غرب باید به تفاوت های درون و بین این گروه ها به دقت توجه کنند. بنیاد گرایان ارزش های مردم سالاری و فرهنگ معاصر غرب را کاملا رد می کنند. این گروه خواهان یک دولت اقتدارگرا و زاهد برای پیاده سازی دیدگاه های افراطی خود درباره قوانین و اخلاقیات اسلامی هستند. آنها مایل به استفاده از نوآوری ها و فنآوری های مدرن بوده و نیز ابائی از توسل به خشونت ندارند. در بنیادگرایی دو شاخه وجود دارد. شاخه اول \" بنیادگرایی وفادار به نص قرآن\" است که در فقه و شریعت اسلامی ریشه دارد. وهابی ها در عربستان سعودی نمونه ای از این دست هستند. شاخه دیگر\" بنیادگرایی رادیکال\" است که کمتر به نص قرآن وفادار می ماند و عمدا یا به دلیل عدم آگاهی از دکترین سنتی اسلام, آزادی های قابل ملاحظه ای برای خود قائل است. القاعده و طالبان به این زیر گروه تعلق دارند. سنت گرایان خواهان جامعه ای محافظه کار هستند. آنها نسبت به تجدد, نوآوری و تغییر بدگمان می باشند. این گروه نیز به دو زیر گروه تقسیم می شود. \"سنت گرایان محافظه کار\" معتقدند که باید به دقت و کاملا از شریعت و سنت پیروی کرد. آنها یکی از نقش های دولت و مقامات سیاسی را حمایت از یا حداقل تسهیل تحقق چنین خواسته ای می دانند. اما به طور کلی از اعمال خشونت و تروریسم طرفداری نمی کنند. بیشتر فعالیت های آنها بر کار های روزمره جامعه متمرکز است. هدف اصلی آنها حفظ و پایبندی به ارزش ها و هنجار های سنتی و رفتار محافظه کارانه تا بیشترین حد ممکن می باشد. وجهه این افراد مخالفت با هر گونه تغییر است و در نظرشان وسوسه ها و آهنگ زندگی مدرن تهدید های بزرگی به شمار می روند.
\"سنت گرایان اصلاح طلب\" معتقدند که به منظور حفظ بقا و جذابیت اسلام در طی زمان باید برخی تغییرات در نحوه اعمال سنت را قبول کنند. آنها آماده بحث درباره اصلاح و تفسیر مجدد قوانین اسلامی هستند. وجهه این افراد موافقت محتاطانه با تغییر است و می کوشند برای حفظ روح قوانین اسلامی درباره نص قوانین از خود انعطاف پذیری نشان دهند. تجدد گرایان خواهان پیوستن جهان اسلام به جهان مدرن هستند. آنها می کوشند با انجام اصلاحاتی اسلام را با عصر مدرن منطبق سازند و به صورت فعالانه در جستجوی بیشترین تغییرات ممکن در درک نظری و عمل به اسلام هستند. به نظر آنها باید همه سنت های محلی و منطقه ای را که طی قرن های متمادی با اسلام آمیخته شده اند, دور ریخت. علاوه براین, تجدد گرایان به سیر تاریخی قوانین اسلام معتقدند. یعنی اینکه آنچه در زمان حیات پیامبر به آن عمل می شد ترکیبی بود ازحقایق دینی ابدی و نیز شرایط تاریخی مختص آن زمان که امروزه دیگر اعتبار ندارد. این افراد معتقدند که حتی تغییرات قابل ملاحظه و چشمگیر در دین اسلام که منعکس کننده گذشت قرنها و شرایط اجتماعی کنونی است, نه تنها به هسته اصلی اسلام آسیب نمی رساند بلکه آن را تقویت می کند. ارزش های اساسی این گروه یعنی اهمیت وجدان فردی و مسوولیت پذیری اجتماعی, عدالت و آزادی به راحتی با هنجارهای مردم سالارانه و مدرن غرب انطباق می یابند. عرفی گرایان ( سکولارها) خواهان جدایی دین از سیاست به سبک نظام های مردم سالار غربی هستند و معتقدند که مذهب یک موضوع کاملا شخصی است. آنها همچنین معتقدند که آداب و رسوم اسلامی باید با قوانین \" این جهانی\" و حقوق بشر منطبق باشند. به عنوان مثال کشور ترکیه که در آن مذهب تحت کنترل شدید دولت قرار دارد, معرف یک مدل سکولار در جهان اسلام است. این جایگاه های ایدئولوژیک را باید به صورت بخش هایی از یک طیف پیوسته نگریست و نه به صورت طبقه بندی های جداگانه. در واقع مرز مشخصی بین این گروه های مسلمان وجود ندارد. مثلا سنت گرایان برخی وجوه مشترک با بنیادگرایان دارند یا می توان متجدد ترین سنت گرایان را تقریبا جزو تجددگرایان دانست. افراطی ترین تجددگرایان نیز تقریبا شبیه سکولارها هستند. با این حال, گروه های اصلی مذکور دیدگاه های کاملا متمایزی درباره موضوعات کنونی جهان اسلام از جمله آزادی سیاسی و فردی, آموزش, وضعیت زنان, حقوق جزایی, مشروعیت اصلاحات و تغییرات و نهایتا طرز تلقی درباره غرب دارند.
دستور کاری برای اصلاحات دنیای غرب هنگام مواجهه با کشمکش های ایدئولوژیک کنونی در جهان اسلام باید به ارزش های بنیادی غربی پایبند بوده و نیز متناسب با زمینه های اسلامی متفاوت و در کشورهای مختلف اقدامات انعطاف پذیری را انجام دهد. بدین ترتیب دنیای غرب می تواند با حفظ تنوع لازم در برخورد با جوامع مختلف, اسلام مدنی و مردم سالارانه را توسعه دهد. آنچه در زیرمی آید کلیات راهبرد پیشنهادی من برای اصلاحات در جهان اسلام است. این راهبرد بر پایه \" پنج ستون مردم سالاری\" برای جهان اسلام استوار می باشد. این ستون های مردم سالاری به نحوه برخورد دنیای غرب با چهار گروه اصلی مذکور و همچنین با شهروندان عادی کشورهای مسلمان مربوط می شود. - 1 اولویت حمایت از تجدد گرایان. تبلیغ دیدگاه های آن ها درباره اسلام از طریق مجهز ساختن آنها به تریبون های لازم برای بیان و انتشار نظراتشان. برخی صاحبنظران مایلند که برای توسعه مردم سالاری در جهان اسلام نخست از سنت گرایان حمایت کنند. اما برخی مشکلات جدی استدلال آنها را تضعیف می کند. تایید بیش از حد سنت گرایان منجر به تضعیف اصلاحات درونی در جهان اسلام شده و علاوه بر این تجددگرایان را, که ارزش های آنها اساسا با ارزش های ما سازگار است, با مشکل مواجه می کند. در بین همه گروه های چهار گانه مذکور این تجدد گرایان هستند که بیش از دیگران از تطبیق با ارزش ها و روحیه جامعه مدرن مردم سالار غرب استقبال می کنند. ما باید از طریق کمک به پیشرفت دیدگاه های آنها, دیدگاه های سنت گرایان را کم رنگ کنیم. آنچه که درغرب کارایی داشت تجدد گرایی بود, نه سنت گرایی. لازمه تجدد گرایی رها کردن, اصلاح و نادیده گرفتن عمدی و انتخابی برخی مولفه های دکترین سنتی و اصلی دین است. در کتاب قرآن نیز مانند کتاب عهد عتیق برخی ارزش ها , دستورات و احکام دینی وجود دارند که اگر نگوییم عمل به آنها درجامعه مدرن غیر قانونی است باید گفت که غیر قابل تصور می باشد. این موضوع در جهان غرب مشکلی ایجاد نمی کند زیرا افراد بسیار اندکی معتقدند که باید دقیقا مطابق با احکام وآیات انجیل زندگی کنند. درواقع ما به بیشتر به پیام حقیقی مسیحیت و یهودیت اهمیت می دهیم و متون دینی خود را تاریخ و افسا نه می دانیم. این دقیقا همان رویکردی است که تجدد گرایان مسلمان آن را ارائه داده اند. عرفی گرایان نیز از لحاظ ارزش ها و سیاست ها به غرب نزدیک هستند. اما برخی از آنها به خاطر تفکرات ضد آمریکایی و دیگر موضع گیری ها برای جهان غرب قابل قبول نیستند. همچنین سکولار ها برای کسب مقبولیت در نظر بخش های سنتی تر جوامع مسلمان با مشکل مواجه هستند. به دلایل فوق, تجدد گرایان بهترین شریکان برای غرب خواهند بود. اما متاسفانه در مقایسه با بنیاد گرایان و سنت گرایان جایگاه آنها ضعیف تر بوده و فاقد پشتیبانی قدرتمند, منابع مالی لازم, زیر ساخت های اثربخش, و تریبون عمومی هستند. بنابراین رهبران غرب باید از طریق ابزار های زیر از تجدد گرایان حمایت کنند: • • دادن یارانه برای کاهش هزینه های انتشار و توزیع آثار و نوشته های آنها • • تشویق آنها به نوشتن برای مخاطبان عام و بویژه جوانان • • استفاده از دیدگاه های آنها در برنامه های درسی اسلامی • • فراهم ساختن امکان دسترسی مخاطبان عام به دیدگاه ها و قضاوت های دینی آنها به منظور رقابت بهتر با بنیادگرایان و سنت گرایان که دارای انواع و اقسام رسانه ها ازجمله سایت های اینترنتی, بنگاه های انتشارات, مدارس مذهبی, نهاد های آموزشی و غیره هستند. • • معرفی تجددگرایی و سکولاریسم به عنوان انتخاب های جدید به جوانان سرخورده و ناراضی مسلمان • • استفاده از رسانه ها و برنامه های آموزشی در کشورهای مناسب به منظور افزایش آگاهی مردم درباره تاریخ و فرهنگ پیش از اسلام یا غیر اسلامی آنها
2 حمایت کافی از سنت گرایان برای مقاومت دربرابر بنیادگرایان ( اگر این تنها گزینه ممکن است). دربین سنت گرایان, غرب باید از آنهایی پشتیبانی کند که به طور نسبی همخوانی بهتری با جامعه مدنی مدرن دارند: یعنی سنت گرایان اصلاح طلب. غرب باید از سنت گرایان در مقابل بنیادگرایان به شیوه های زیر حمایت کند: • • عمومی سازی انتقادهای سنت گرایان از خشونت و افراطی گری بنیادگرایان • • ایجاد تفرقه بین سنت گرایان و بنیادگرایان • • جلوگیری از اتحاد سنت گرایان و بنیادگرایان • • آموزش بحث های کلامی به سنت گرایان. بنیادگرایان غالبا از لحاظ بحث های کلامی قوی تر هستند در حالیکه سنت گرایان بیشتر به یک \" اسلام فولکلور\" عمل می کنند و با مباحث و موضوعات سیاسی آشنایی ندارند. درمناطقی مانند آسیای مرکزی شاید لازم باشد سنت گرایان آموزش هایی درباره اسلام سنتی ببینند تا هنگام بحث با بنیادگرایان شکست نخورند. • • افزایش حضور آشکار تجدد گرایان در نهادهای متعلق به سنت گرایان • • تشویق سنت گرایان معتقد به مکتب حنفی شریعت اسلامی به مخالف با مکتب حنبلی و مورد حمایت وهابیان • • افزایش مقبولیت و تشویق به پذیرش تصوف به عنوان یک شکل سنتی عرفان اسلامی که معرف تفسیری آزاد و روشنفکرانه از اسلام است - 3 مخالفت فعالانه با بنیادگرایی از طریق ضربه زدن به نقاط آسیب پذیری اعتقادی و ایدئولوژیک آنها. پرده برداری و در معرض عموم قرار دادن موضوعاتی که گروه های ایده آلیست جوان و سنت گرایان زهد پیشه درباره بنیادگرایان تحمل نمی کنند. یعنی: فساد آنها, سنگدلی و بیرحمی آنها, جهل و نادانی آنها, کاربرد مغرضانه و توام با اشتباه قوانین اسلام, و نهایتا ناتوانی در رهبری و حکومت داری. جهان غرب باید از طریق شیوه های زیر با بنیادگرایان مبارزه کند: • • به چالش کشاندن تفسیر آنها از اسلام و آشکار سازی اشتباهات آنها • • پرده برداری از روابط آنها با گروه ها و فعالیت های غیر قانونی • • عمومی سازی پیامدهای مربوط به اقدامات خشونت بار آنها • • نمایش ناتوانی آنها در زمینه توسعه کشورها و جوامع خود به شیوه ای مثبت • • هدف گیری مخاطبان مهم یعنی جوانان, سنت گرایان زهد پیشه, اقلیت های مسلمان در غرب, و زنان • • ارائه چهره و تصویری مشوش و بزدل از افراطی ها و تروریست های خشونت طلب و جلوگیری از قهرمان شدن آنها در نظر مسلمانان • • تشویق روزنامه نگاران به بررسی و پرده برداری از فساد, ریا کاری, و رفتارهای غیر اخلاقی در محافل بنیادگرا و تروریست • • ایجاد تفرقه بین بنیادگرایان یکی از راهبردهای مشخص آینده ای نوید بخش دارد. در واقع علی رغم موفقیت بنیادگرایان رادیکال در بسیج نیروهای جوان ناراضی, بویژه مردان جوان, این زیر گروه دارای ویژگی های متعددی است که لزوما جوانان را از خود دور می کند. جهان غرب هنوز به طور مناسب از این نقص عمده در راهبرد سیاسی بنیادگرایان بهره نبرده است.
در اسلام رادیکال جان جوانان آنچنان ارزش ندارد.اسلام رادیکال با استفاده از ایده آلیسم و حس ماجراجویی و قهرمان بازی جوانان, آنها را به گلوله های توپ و بمب گذاران انتحاری تبدیل می کند. در مدارس بنیادگرایان به پسران جوان آماده شدن برای مرگ و شهادت را آموزش می دهند. اگر جوانان مسلمان همانند جوانان غربی در دهه 1960 از دریچه نسل ها به موضوعات نگاه کنند, از خود خواهند پرسید که چرا اکثر بمب گذاران و شهیدان کمتر از 30 سال سن دارند. در حالیکه برای بستن مواد منفجره به خود لازم نیست فرد حتما جوان باشد. اگر این کار واقعا عالی است چرا افراد مسن تر آن را انجام نمی دهند. - 4 حمایت از سکولارها به صورت موردی. غرب باید سکولار ها را تشویق کند که بنیادگرایی را دشمن مشترک خود بدانند و نیز از اتحاد آنها با نیروهای ضد آمریکایی جلوگیری کند. جهان غرب همچنین باید از تفکر جدایی دین از سیاست در اسلام حمایت کرده و نشان دهد که چنین کاری نه تنها ایمان را تضعیف نکرده بلکه آن را تقویت می کند. - 5 توسعه برنامه ها و نهادهای فرهنگی عرفی و سکولار. سازمان های غربی می توانند با ایجاد سازمان های عرفی مستقل برای شهروندان عادی در جهان اسلام امکان آموزش و یادگیری فرایند های سیاسی و چگونگی بیان دیدگاه ها را فراهم سازند. هر گونه راهبردی از این نوع را باید با احتیاط و امکان مواجهه با مقاومت و مخالفت عمده پیگیری کرد. همسو بودن سیاست گذاران آمریکا با گروه های اسلامی مشخص شاید بقای گروه های اصلی را, که خواهان حمایت از آنها هستیم, در معرض خطر قرار دهد. شراکت هایی که در کوتاه مدت شاید مناسب به نظر برسند, مثلا با سنت گرایان محافظه کار, در درازمدت پیامدهای نامطلوبی در پی خواهند داشت. برای پرهیز از چنین پیامدهایی جهان غرب باید همیشه و با اعتقاد کامل برپایه ارزش های بنیادین خود یعنی مردم سالاری, عدالت, آزادی فردی و مسوولیت پذیری اجتماعی عمل کند.
January 30th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی